یکی دوماه اول رزیدنتی بود(منظورم دوران بی تجربگیه!)یک روز یه دختر جوانی را با دل درد شدیداوردندهمکارم همین که شکم مریض را دید متعجب از بزرگی شکم مریض پرسید شکمت از کی بزرگ شده دختر با اه و ناله گفت نمی دونم چند ماهی میشه با شرح حالی که مریض میداد همه چی به نفع توده شکمی!!!؟؟؟بود ولی دقایقی نگذشت که بچه ای متولد شد وتوده شکمی برطرف شد (در کمال بیخبری مادر ومادربزرگ!)بیچاره پینکیو!این روزا دیگه دماغش طولی نداره!!
راستی جمله قبلی برگرفته از یک ضرب المثل رزیدنتی بود: دیگه مهرمون(به ضم اول) رنگ نداره.
*نمایشگاه کتاب افتضاح بود برا پیدا کردن بانک هزار مرتبه طواف کردم.(چه اشکالی داره؟ثواب کردی)
عجب!!!!!!!!!!!
جالب بود و مفرح!!!!!!!!!!!!!!!!!!!
دختره نگفت اون بچه رو چه طوری قورت داده بود ؟؟؟؟!!!!
سلام
راستش نمیدونم وبلاگ شما چه جوریه گروهی اداره میشه ؟
به هر حال خوب و مفیده! دوست دارم با یه خانم دکتر خوب و مهربون که یک کم هم وقت داشته باشه دوست بشم اگر شما براتون امکان داره برام میل بزنید
دختر هم اون دخترهای قدیم.!!!
البته به نظرم وقار و متانت یه خورده ژنتیکی هم هست!!!!!!!!
عزیزم اصولا مصلی جای طواف کردنه نه کتاب خریدن. حالا مسئولین سبب شدند شما به فیض هر دو کار نائل بشی بده؟!
روزگار غریبی ست نازنین شکمت را پاره میکنند نکنه باردار باشی!!!!!!!!!!!!!!!!